جدول جو
جدول جو

معنی لام الفعل - جستجوی لغت در جدول جو

لام الفعل(مُلْ فِ)
حرف سوم از هر کلمه ثلاثی
لغت نامه دهخدا
لام الفعل
وات سیم: وات سیم از هر واژه سه واتی در تازی حرف سوم از هر کلمه ثلاثی (در عربی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ لِ)
لام الف. نام حرف ’ا’ یعنی الف ساکن. رجوع به لام الف و رجوع به لا شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
لبابه الکبری مکناه به ام الفضل. دختر حارث الهلالیه مادر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب عم پیغمبر اسلام بود. رجوع به لبابه الکبری شود، کفتار ماده. (منتهی الارب)
زینب دختر عبدالله مأمون خلیفۀ عباسی. وی در دانش و ادب مشهور بوده است. رجوع به ریحانهالادب، ج 6 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
لام الف لا. نام الف ساکن باشد و در الفبا آن رابه صورت ’لا’ ضبط کنند. و از آن در حروف الف را خواهند یعنی همزۀ ساکنه را. رجوع به لا شود:
قلمت نافذ امر است و چنان گر خواهد
لام الف منفی گردد ز حروف معجم.
سوزنی.
، گره بشکل لا. الف دانه. گرهی که چون لام الف بندند. لامه:
چون لام الف گرفته من او را کنار واو
پیراسته دوزلفک چون دال کرده لام.
یوسف بن نصرکاتب.
وان فکنده نیزه ها چون لام الف در یکدگر.
کمال اسماعیل.
، لامه. لامک. رجوع به لامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عام الفیل
تصویر عام الفیل
سال پیل سالی که ابرهه بن صباح آهنگ ویران کردن خدایخانه کرد
فرهنگ لغت هوشیار
حرف اول از حروف اصلی کلمه در لغت عرب بقیاس کلمه (فعل که حرف اول آن فاء است
فرهنگ لغت هوشیار
نام لا که بعضی آنرا جزو حروف الفبا پنداشته اند. یا لام آوردن، مراد معنی لا است یعنی نه نفی: قلمت نافذ امر است و چنان گر خواهد لام الف منفف گردد ز حروف معجم. (سوزنی لغ)، شکل لا صورت لا: چون لام الف گرفته من او را کنار واو پیراسته دوزلفک چون دال کرده لام. (یوسف بن نصر کاتب لغ)، لامه لامک
فرهنگ لغت هوشیار